دو انقلاب در ابتدا و انتهاي قرن بيستم رخ داد ؛ انقلاب آغازين همانا ظهور توليد انبوه و پايان عصر توليد دستي بود و انقلاب پاياني ظهور توليد ناب و خاتمه يافتن عصر توليد انبوه است . اكنون جهان در آستانه عصري جديد به سر ميبرد ، عصري كه در آن دگرگوني شيوههاي توليد محصولات و ساختههاي بشر چهره زندگي او را يكسره دگرگون خواهد كرد . پس از جنگ جهاني اول هنري فورد و آلفرد اسلون (مدير جنرال موتورز) توليدات صنعتي جهان را از قرون توليد دستي كه شركتهاي اروپايي رواج داده بودند ، بدرآوردند و به عصر توليد انبوه كشاندند ؛ با ترويج اين شيوه توليد در تمام صنايع ، ايالات متحده رهبر جديد شيوههاي توليدي گرديد و صنعت خودروسازي ، موتور و قلب تپنده اقتصاد اين كشور شد . در همين راستا ، پيتر دراكر در سال 1946 لقب صنعت صنعتها را به صنعت خودروسازي اطلاق كرد . همچنين توليد ناب در سالهاي پاياني جنگ جهاني دوم توسط تايچياوهنو درشركت خودروسازي تويوتا در ژاپن مطرح گرديد . مبحث توليد ناب در سال 1990 توسط جيمز ووماك و همكارانش از دانشگاه MIT در قالب يك كار تحقيقاتي با عنوان ماشيني كه جهان را تغيير داد منتشر گرديد . او و همكارانش ، توليد ناب را به عنوان تركيبي از مدل توليد سنتي فورد و مدل كنترل اجتماعي در محيط توليد ژاپني ميشناسند ؛ بنابراين بحث توليد ناب و نيز ساير شيوههاي توليدي با صنعت خودروسازي گره خورده است و براي توصيف شيوه توليد ناب نياز به بررسي سه شيوه توليدي بالاست تا با مقايسه آنها تفاوت و امتيازاتشان معلوم گردد
tolid dasti-nab_1706684754_65424_4862_1696.zip0.02 MB |