اصطلاح عدالت به عنوان يكي از مفاهيم عدم مورد اشتهال در مباحث و عرصه هاي مختلف در فرهنگها و عرصه هاي معرفت فكري جوامع بشري از جهان ابتدا شامل گيري جوامع انساني تا كنون بوده است اين مفهوم به عنوان مفهومي كه به طور مستقيم با عقل و ادراكات عاليه انساني در حوزه فردي و همينطور حوزه احساسات عواطف سركار دارد و از سوي ديگر به عنوان بنيادي ترين عنصر جوامع بقاي جامعه از ان جا دهد گررد.
توجه به اين مفهوم و ابعاد فلسفي كلامي جامعه شناختي ان در حوزه نظري subjective و ogjective عين هر عمق و بشر و هشياري را با عرصه هاي جديدي موقتي در ساخت هاي علوم انساني و اجتماعي رهنمون مي سازد با اينكه اين مفهوم از دير باز در جوامع بشري مطرح بوده است وليكن منابع علمي دقيق و كامل كه به صورت مشعل و همه جانبه اصل مفهوم عدالت را مرود كنكاش قرار مي دهند بسيار محدود مي باشد شايد علت ان اين است كه اين مفهوم با قدرتهاي موارد اشتهال ان به علت پيچيدگي هاي كه در عمل با ان روبرو مي باشد براي محقق ابعاد مختلف فراهم مي اورد از همين روست كه در كشورمان ايران هم مانند همه دنيا باز نيست با اين مفهوم و ابعاد كاركردهاي ان محدوديت هاي علمي خاصي ديده مي شود اين محدوديت در ابعاد علمي اين مفهوم عليرغم تاكيدات مخصوص كه دير منابع حقوق سياسي ايران و يا ويژه در نظام جمهوري اسلامي است توجه رهبران انقلاب اسلامي و يا برگذار است اين شامل نظام انديشه سياسي در رابطه با اين اصطلاح و حتي منوط كردن هدف شديدي اين نظام عمق اين مفهوم ذكر گرديده است .